جدول جو
جدول جو

معنی زخم کردن - جستجوی لغت در جدول جو

زخم کردن
جنگ کردن نبرد کردن
تصویری از زخم کردن
تصویر زخم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
زخم کردن
((~. کَ دَ))
جنگ کردن
تصویری از زخم کردن
تصویر زخم کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آژنگ افکندن یان دو ابرو ترش کردن روی خشم گرفتن گره بر ابرو در آوردن در حال خشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخم کردن
تصویر شخم کردن
شیار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخم کردن
تصویر شخم کردن
در کشاورزی شیار کردن زمین برای کاشتن تخم، شخم زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخم کردن
تصویر اخم کردن
چین و شکن انداختن بر پیشانی و ابرو هنگام نارضایتی یا عصبانیت یا فکر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زوم کردن
تصویر زوم کردن
کنایه از خیره شدن، با توجه نگاه کردن در چیزی، تغییر دادن فاصله کانونی عدسی زوم برای تطبیق با موضوع مورد نظر عکاس یا فیلمبردار
فرهنگ فارسی معین
छुरे से मारना
دیکشنری فارسی به هندی